بارالاهی روزهایِ امیدواری ما را مثل این شب های تاریک بلند بفرما...
.
.
.
.
خوب خدا جون چرا اینجوری نگا میکنی اینم یه آرزوه دیگه...
گاه , باران میشوی
گاه , آرام میشوی
گاه از پس منظره ها
موج خروشان میشوی
گاه من میخواهمت
گاه خواهان میشوی
گاه من میدانم و
گاهی تو دانا میشوی
اما بدان در این میان
هر روز عاشق میشوم
هر روز دنیام میشوی
دست آخر لاقل
تو گه گاهی , هرچه کم ,
مالِ خودِ من میشوی.
شاعر : اینجانب
دلمان میخواست پروانه شویم...
اما حال این پروانه شدنِ بی شمع چه سود...
برایم شمعی باش بی آنکه بمیرم.
دوباره خانه...
دوباره همان لبخند و دلگرمی مادر با یک دنیا امید
و دوباره زندگی...
همیشه عاشق این تکرار بودم... همیشه...