آرزوها

محل تراوشات ذهنی...

آرزوها

محل تراوشات ذهنی...

داشتنی ها ~

گاه , باران میشوی

گاه , آرام میشوی

گاه از پس منظره ها 

موج خروشان میشوی

گاه من میخواهمت

گاه خواهان میشوی

گاه من میدانم و

گاهی تو دانا میشوی

اما بدان در این میان

هر روز عاشق میشوم

هر روز دنیام میشوی

دست آخر لاقل

تو گه گاهی , هرچه کم ,

مالِ خودِ من میشوی.


شاعر : اینجانب

پروانه یِ رمانیک درونم.

دلمان میخواست پروانه شویم...


اما حال این پروانه شدنِ بی شمع چه سود...


برایم شمعی باش بی آنکه بمیرم.

قاصدک...

حس من , حسِ آن قاصدکیست

که از پس پنجره ها میگذرد

هم سوی نسیم می رقصد

می رود در پی جوی

می پرد هم چو پره مرغ سحر

می خراماند و می راند و می چرخاند

دشت به دشت ، کوه به کوه ، نهر به نهر

میروم در پی یک قطره صفا ، عشق ، وفا


شاعر : اینجانب