گاه , باران میشوی
گاه , آرام میشوی
گاه از پس منظره ها
موج خروشان میشوی
گاه من میخواهمت
گاه خواهان میشوی
گاه من میدانم و
گاهی تو دانا میشوی
اما بدان در این میان
هر روز عاشق میشوم
هر روز دنیام میشوی
دست آخر لاقل
تو گه گاهی , هرچه کم ,
مالِ خودِ من میشوی.
شاعر : اینجانب
دلمان میخواست پروانه شویم...
اما حال این پروانه شدنِ بی شمع چه سود...
برایم شمعی باش بی آنکه بمیرم.
حس من , حسِ آن قاصدکیست
که از پس پنجره ها میگذرد
هم سوی نسیم می رقصد
می رود در پی جوی
می پرد هم چو پره مرغ سحر
می خراماند و می راند و می چرخاند
دشت به دشت ، کوه به کوه ، نهر به نهر
میروم در پی یک قطره صفا ، عشق ، وفا
شاعر : اینجانب